جدول جو
جدول جو

معنی غفلت زده - جستجوی لغت در جدول جو

غفلت زده
(گَ دَ / دِ)
آنکه غافل باشد. رجوع به غفلت و غفله شود:
اشک حسرت نمک انباشته در چشم امید
بخت غفلت زده در خواب گرانست هنوز.
ملاشانی تکلو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
غفلت زده
آنکه غافل باشد
تصویری از غفلت زده
تصویر غفلت زده
فرهنگ لغت هوشیار
غفلت زده
غافل، سهل انگار، ناآگاه، غافلگیرانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غارت زده
تصویر غارت زده
کسی که مالش را غارت کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلت زدن
تصویر غلت زدن
در حالت خواب یا دراز کشیدگی بر روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گشتن، غلتیدن، غلت خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلک زده
تصویر فلک زده
بی طالع، بدبخت، فقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفلت شدن
تصویر غفلت شدن
بی توجهی شدن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ دَ / دِ)
مفلس و تهی دست. (آنندراج). سخت بدبخت. بداختر. (یادداشت مؤلف) :
بر زمین هر کجا فلک زده ای است
بینوایی به دست فقر اسیر...
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَرْ / خُرْ دَ)
غلتیدن. غلطیدن. غلط زدن. رجوع به غلتیدن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ زَ دَ / دِ)
آفت رسیده. کشتی به آفتهائی چون تگرگ و شجام و ملخ و سن و زنگ و سیل دچارشده
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ/ دِ)
زنی که مبتلی به بیماری عفله باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به عفله و عفله و عفل شود
لغت نامه دهخدا
(ژْ / ژَ / ژِ دَ / دِ)
کسی که مالش را غارت کرده باشند
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ لَ زَ دَ / دِ)
غفلت زده بودن. حالت شخص غفلت زده. دچار غفلت شدن. غافل بودن. رجوع به غفلت و غفله شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
آنکه از شهر و وطن خود دور و مهجور باشد. غربت دیده. (آنندراج) :
رنگ و بو پردۀ بینائی بلبل شده است
یک نفس شبنم غربت زده مهمان گل است.
صائب (از آنندراج).
- امثال:
غربت زده مهربان باشد. (امثال و حکم دهخدا ذیل غربت)
لغت نامه دهخدا
(خِ لَ زَ دَ / دِ)
شرمسار. (ناظم الاطباء). شرمنده. خجل. شرم زده. مجازاً خفیف شده. پست شده. سرافکنده
لغت نامه دهخدا
آگفته مبتلا بافت آسیب دیده و آفت زده: کشتی آفت رسیده زراعت آفت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
دور افتاده آواره در به در آنکه از شهر و موطن خود دور مانده غربت زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غارت زده
تصویر غارت زده
کسیکه مال او را به غارت برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلت زدن
تصویر غلت زدن
در حال غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بدبخت، فقیر، بی طالع سپهر زده بی ستاره مستمند ستمدیده بدبخت، مفلس تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجلت زده
تصویر خجلت زده
چکسیده شرمگین شرمسار خجل
فرهنگ لغت هوشیار
سرافکنده، شرمسار، شرمگین، شرمنده
متضاد: مباهی، مفتخر
فرهنگ واژه مترادف متضاد